مهاجرت معکوس از کانادا شروع شد!
تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۷۷۵۳۱
زیسان: کانادا مدتها برای افرادی از استان پنجاب هند که به دنبال فرصتهایی جدید در جاهای دیگر هستند، جذاب بوده است. اما آیا رویای کانادایی شور و هیجاناش را از دست داده است؟
به گزارش زیسان به نقل از بیبیسی؛ هنگام رانندگی در دشتهای حاصلخیز روستایی، ندیدن شور و شوق بلندپروازانه یک مهاجر پنجابی سخت است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیرون از بزرگراهها، مشاوران به جوانان مشتاق پیشنهاد آموزش زبان انگلیسی میدهند.
خانههای آجری یک طبقه در کنار هم مثل بومهایی هستند که تبلیغات دیواری رنگشده با دست بر سیمای آنها وعده ویزاهای سریع را میدهد؛ و در شهر باتیندا، صدها دلال در یک خیابان تنگ یک طرفه تنه به تنه هم میزنند و وعده تسریع رؤیاهای گریزپای جوانان را میدهند.
بیش از یک قرن است که این استان در شمال شرق هند شاهد امواج مهاجرت بوده است؛ از سربازان سیکی که وارد ارتش بریتانیای هند شده و به کانادا سفر کردند تا روستاییان پنجاب که پس از استقلال در انگلستان اسکان یافتهاند.
اما بعضیها به ویژه از کانادا حالا تصمیم به بازگشت به خانه گرفتهاند.
یکی از آنها بالکار ۲۸ ساله است که در اوایل سال ۲۰۲۳ پس از فقط یک سال اقامت در تورنتو برگشته است. هدف نهایی او هنگام ترک پیتو دهکده کوچکاش در ابتدای همهگیری کووید، گرفتن شهروندی بود. خانواده او زمینشان را برای تأمین هزینه تحصیل او گرو گذاشتند.
بالکار پس از یک سال اقامت در تورنتو به کشورش بازگشت.
اما رؤیای کانادایی او چند ماه بعد از اینکه زندگیاش را در آنجا شروع کرد به سرعت جاذبهاش را از دست داد.
او به بیبیسی میگوید: «همه چیز خیلی گران است. هر هفته بعد از کالج باید ۵۰ ساعت کار کنم فقط برای اینکه بتوانم زنده بمانم. نرخ بالای تورم باعث میشود دانشجویان تحصیل را رها کنند.»
بالکار حالا از داخل اتاقی کوچک کنار حیاط مرکزی بزرگ خانه معمولیاش در پنجاب یک کارگاه گلدوزی را میگرداند. همچنین در کارهای مزرعه خانوادگیشان کمک میکند تا به درآمدش اضافه کند.
فرصتهای اشتغال در این مناطق روستایی اندکاند و دوردست، ولی فناوری به کارآفرینانی مثل او اجازه داده است که بر جبر فاصله غلبه کنند. بالکار بیشتر کسب و کارش را از طریق اینستاگرام انجام میدهد.
او سؤال میکند: «من اینجا زندگی خوبی دارم. چرا باید وقتی میتوانم در وطن خودم زندگی کنم و پول خوب در بیاورم، خودم را به مشقت بیندازم؟»
بیبیسی با حداقل دوازده نفر از کسانی که در پنجاب مهاجرت معکوس کردهاند حرف زده است که احساسات مشابهی داشتهاند.
یکی از مضامین بسیار رایج ویدیوهای بیشمار موجود در یوتیوب که در آن هندیهایی تصمیم به رها کردن زندگیشان در کانادا و بازگشت به وطن گرفتهاند، همین است. به گفته جوانی که به وطن بازگشته است در صحبت با بیبیسی تفاوت بسیار عظیمی است میان آن «تصویر پرزرق و برق» مهاجرت که دلالان ترسیم میکنند و واقعیتهای زمخت زندگی مهاجرتی در تورنتو و ونکوور.
راج کاران برار، یک کارگزار مهاجرت در باتیندا که هر ساله به صدها نفر پنجابی کمک میکند اقامت دایم و ویزای دانشجویی بگیرند میگوید «جنون کانادا» اندکی فروکش کرده است - و به ویژه در میان مهاجران مرفهی که در وطن گزینههای دیگری هم دارند.
اشتیاق به داشتن شهروندی کانادا همچنان میان مشتریان طبقه متوسط و طبقه پایین در جوامع روستایی قوی است.
اما به گفته کارگزاران مهاجرت، ویدیوهای داغ یوتیوب که دانشجویان در آنها درباره دشواری کار پیدا کردن حرف میزنند و به نبودن مسکن و فرصتهای کاری اعتراض میکنند، فضایی پرتنش میان این دانشجویان ایجاد کرده است.
بنا به یکی از تخمینها، در نیمه دوم سال ۲۰۲۳ تقاضاها از هند برای اجازه دانشجویی کانادا ۴۰ درصد افت کرده است. این تا حدودی به خاطر تنشهای ادامهدار دیپلماتیک میان هند و کاناداست بر سر اتهاماتی مبنی بر اینکه افرادی هندی در قتل هاردیپ سینگ نیجار رهبر جداییطلب سیک کانادایی نقش داشتهاند.
نشانههایی نیز از عوامل فرهنگی عمیقتر در میان است که باعث افول رؤیای کانادایی میان نسل قدیمیتری از مهاجران هندی میشود.
کاران اولاخ که حدود ۱۵ سال ساکن ادمونتون بوده است و در اینجا به موفقیت مالی و حرفهای دست یافته است، شغل مدیریتیاش را رها کرده است و سراغ یک زندگی روستایی در «خانه کی داب» روستای محل تولدش در سال ۱۹۸۵ رفته است.
او به بیبیسی میگوید که به خاطر سیاستهای آموزشی شامل الجیبیتیکیو در کانادا و تصمیم کانادا در سال ۲۰۱۸ برای قانونی کردن ماری جوآنای تفریحی ناراحت است.
کاران اولاخ بعد از ۱۵ سال زندگی در کانادا این کشور را ترک کرده است
ناسازگاری با سبک زندگی غربی، نظام مراقبت بهداشتی مواجه با مشکلات، و چشماندازهای بهتر اقتصادی در هند به گفته او دلایل اصلی مهیا شدن بسیاری از هندیهای کانادایی قدیمیتر برای ترک این کشور هستند.
اولاخ میگوید: «من یک شغل مشاوره آنلاین را یک ماه و نیم پیش - با اسم «بازگشت به سرزمین مادری» - راه انداختم تا به کسانی که میخواهند مهاجرت معکوس کنند کمک کنم. من هر روز حداقل دو یا سه تلفن دارم که بیشتر افرادی در کانادا هستند که میخواهند بدانند چه فرصتهای شغلی در پنجاب وجود دارند و چطور میتوانند برگردند.»
به گفته دانیل برنهارد از مؤسسه شهروندی کانادا که یک گروه حمایتگری مهاجرت است، برای کشوری که ارزش بالایی برای مهاجرت قایل است، این روندها «نگرانکننده» اند و «از حیث سیاسی به تلخی پذیرفته میشوند.»
رژیم مهاجرتی آزادتر یکی از سیاستهای کلیدی خاص نخستوزیر جاستین تردو برای مقابله با کاهش رشد اقتصادی و پیر شدن سریع جمعیت بوده است.
به گفته سازمان آمار کانادا، مهاجران ۹۰ درصد از رشد نیروی کار کانادا و ۷۵ درصد از رشد جمعیت را در سال ۲۰۲۱ تشکیل میدهند.
دانشجویان بینالمللی ۲۰ میلیادر دلار کانادا (۱۴.۷ میلیارد دلار) سالانه به اقتصاد کانادا اضافه میکنند که بخش زیادی از آنها هندیهایی هستند که یکی از پنج مهاجر اخیر به این کشور هستند.
هند بزرگترین منبع عمده مهاجرت کانادا در سال ۲۰۲۲ نیز بود.
تعداد کسانی که کانادا را ترک میکنند در مقیاس مطلق سطح مهاجرتی کلی کانادا در تمام سالها هنوز اندک است - این کشور طی چند سال گذشته میزبان حدود نیم میلیون نفر مهاجر تازه بوده است.
اما نرخ مهاجرت معکوس در سال ۲۰۱۹ به بالاترین میزان خود در دو دهه گذشته رسیده است و نشانهای است از اینکه مهاجران به گفته آقای برنهارد «اعتمادشان را به این کشور از دست میدهند».
آمارهای خاص کشورها برای چنین مهاجرانی یا مهاجرتهای معکوس، در دسترس نیستند.
اما دادههای رسمی که رویترز به دست آورده است نشان میدهد که بین ۸۰ هزار تا ۹۰ هزار مهاجر در سال ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ کانادا را ترک کردهاند، و یا به وطن خود برگشتهاند یا راهی جای دیگری شدهاند.
حدود ۴۲۰۰۰ نفر در نیمه اول سال ۲۰۲۳ کشور را ترک کردهاند.
بنا به دادههای سرشماری مؤسسه شهروندی کانادا، ساکنان دایمی کمتری حالا شهروند کانادا خواهند شد. در سال ۲۰۲۱، ۷۵ درصد از کسانی که واجد شرایط شهروندی بودند، شهروندی گرفتهاند. دو دهه بعد، این آمار به ۴۵ درصد رسیده است.
آقای برنهارد میگوید کانادا باید «ارزش مهاجرت را بازسازی کند».
این وضعیت در حالی رخ میدهد که کانادا به شدت درگیر بحث اهداف مهاجرتی حاد با توجه به تقلای کشور در جذب افراد بیشتر است.
گزارش تازهای از اقتصاددانان بانک ملی کانادا هشدار میدهد که رشد جمعیت همین الآن به عرضه نحیف مسکن در کانادا فشار میآورد و باعث فشار بیشتر بر سیستم بهداشتی کشور میشود.
کانادا شاهد افزایش جمعیت بوده است - و در سال ۲۰۲۳ تعداد ۱.۲ میلیون نفر به جمعیتاش اضافه شده است - که عمدتاً این افراد تازهواردان هستند.
این گزارش مدعی است که رشد باید تا افزایش به سقف ۵۰۰ هزار نفر کاهش یابد تا بتواند معیارهای زندگی را حفظ کرده یا افزایش دهد.
به نظر میرسد سیاستگذاران در ارزیابیشان این را تلویحاً پذیرفتهاند.
دولت لیبرال آقای ترودو به تازگی سقف برای اجازه دانشجویی بینالمللی وضع کرد که منجر به کاهش ۳۵ درصد از ویزاهای دانشجویی تأیید شده خواهد شد.
این تغییر سیاستی بزرگ است که به باور عدهای ممکن است منجر به کاهش بیشتر جاذبه کانادا در میان موج مهاجرت معکوس شود.
tags # مهاجرت ، کانادا سایر اخبار (ویدئو) صحنه عجیب جفتگیری دو مار از نمایی بسیار نزدیک! (ویدئو) تصویر هولناکی از یک آناکوندا که یک مار دیگر را استفراغ میکند راز بسیار عجیبی که نتیجه یک اقدام وحشتناک است؛ چرا برخی قورباغهها پنج پا دارند؟ سرگذشت عجیبترین ماهی جهان؛ اژدهایی فضایی که از زمان دایناسورها زنده است!منبع: زیسان
کلیدواژه: مهاجرت کانادا مهاجرت معکوس سال ۲۰۲۳ بی بی سی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت zisaan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «زیسان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۷۷۵۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کشفی تازه و متفاوت از تصور پیشین درباره مرز میان مرگ و زندگی
بیمار ۲۴ ساله سومین فرزندش را باردار بود. او را از دستگاه که باعث زنده ماندن اش میشد جدا کردند. سال ۲۰۱۴ میلادی بود. چند سال پیش از آن تشخیص داده شده بود که او به اختلالی مبتلا شده که باعث ضربان قلب نامنظم میشد و در دو بارداری پیشین خود دچار تشنج و غش شده بود. چهار هفته پس از بارداری سوم او در خانه اش روی زمین افتاده بود. مادرش با آمبولانس تماس گرفت. در زمان رسیدن آمبولانس بیمار یک بیش از ۱۰ دقیقه بیهوش بود. امدادگران متوجه شدند که قلب او از حرکت باز ایستاده است.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، بیمار پس از انتقال به بیمارستانی که قابلیت درمان را نداشت به بخش اورژانس دانشگاه میشیگان منتقل شد. در آنجا کادر پزشکی مجبور شدند پیش از آن که بتوانند قلب او را دوباره راه اندازی کنند سه بار با دستگاه دفیبریلاتور به قفسه سینه او شوک وارد نمایند. به او یک دستگاه تنفس مصنوعی و ضربان ساز خارجی متصل شد و به بخش مراقبتهای عصبی انتقال یافت جایی که پزشکان فعالیت مغز او را زیر نظر گرفتند.
او به محرکهای خارجی واکنش نشان نمیداد و تورم شدیدی در مغزش داشت. پس از سه روز که در کمای عمیق فرو رفت خانواده اش تصمیم گرفتند که بهترین کار این است که او را از وسایل کمکی جدا سازند. پرستاران لولههای تنفسی را از گلویش بیرون کشیدند و آن بیمار به یکی از داغترین سوژههای علمی در تاریخ معاصر علم تبدیل شد.
"جیمو بورجیگین" متخصص مغز و اعصاب در دانشگاه میشیگان برای چندین سال با این پرسش که وقتی میمیریم چه اتفاقی برای مان رخ میدهد دست و پنجه نرم کرده است. او در مورد تجربیات نزدیک به مرگ برخی از بازماندگان ایست قلبی که پیش از احیاء تحت سفرهای روانی خارق العادهای قرار گرفته بودند مطالبی را خوانده است.
گاهی اوقات این افراد گزارش میدادند که خارج از بدن خود به سمت منابع نورانی میروند که در آنجا بستگان و خویشاوندان درگذشته شان از آنان استقبال میکنند. برخی دیگر از دستیابی به درک تازهای از زندگی خود یا مواجهه با موجوداتی با "خوبیهای عمیق" صحبت کرده بودند.
بورجیگین باور نمیکرد محتوای آن داستانها حقیقت داشته باشد او فکر نمیکرد که روح افراد در حال مرگ واقعا به دنیای پس از مرگ سفر کرده باشد. با این وجود، او بر این گمان بود که اتفاقی بسیار واقعی در مغز آن بیماران در حال رخ دادن بوده است.
او در آزمایشگاه خود کشف کرده بود که موشها پس از توقف حرکت قلب و از دست دادن اکسیژن مغزشان تحت به اصطلاح طوفان شدید بسیاری از انتقالدهندههای عصبی از جمله سروتونین و دوپامین قرار میگیرند. او به این موضوع فکر میکرد که آیا تجربیات نزدیک به مرگ انسانها ممکن است از یک پدیده مشابه سرچشمه بگیرد و آیا این اتفاق حتی در افرادی رخ میدهد که نمیتوان آنان را احیا کرد.
به نظر میرسد که مرگ به قدری حوزه تحقیقاتی مهمی است که بورجیگین تصور میکرد دانشمندان دیگر پیشتر درک کاملی از آن چه در فرآیند مرگ برای مغز رخ میدهد ایجاد کرده بودند.
با این وجود، او زمانی که به ادبیات علمی در این باره نگاه کرد مطالب روشنگر اندکی را یافت. او به "گاردین" میگوید:"مردن بخش مهمی از زندگی است، اما ما تقریبا هیچ چیز در مورد مغز در حال مرگ نمیدانستیم". بنابراین، او تصمیم گرفت به عقب بازگردد و بفهمد که در مغز افرادی که در بخش مراقبتهای عصبی دانشگاه میشیگان فوت کردهاند چه اتفاقی رخ داده است.
حدود ۱۰ تا ۲۰ درصد افراد داستانهایی از تجربیات نزدیک به مرگ را با خود به همراه داشتند که در آن احساس میکردند روح از بدن شان خارج شده اند. تعداد انگشت شماری از آن بیماران حتی ادعا کردند که از بالا شاهد تلاش پزشکان برای احیای خود بودند.
بر اساس چندین بررسی و مطالعه بین المللی از هر ده نفر یک نفر ادعا کرده که در تجربه نزدیک به مرگ چیزی شبیه ایست قلبی را احساس کرده است. به همان اندازه که این تجربیات نزدیک به مرگ قابل توجه به نظر میرسید سبب شد تا دانشمندان شروع به باور کردن این موضوع کنند که حقیقتی در پس پرده وجود دارد: شاید مردم واقعا ذهن یا روحی داشتند که جدا از بدن زنده آنان وجود داشت.
ما اکنون از نظر ابزارهای تازه در نقطهای قرار داریم که میتوانیم برای پاسخ علمی به این پرسش قدیمی آماده شویم: وقتی میمیریم چه اتفاقی رخ میدهد؟
گسام پرنیا" متخصص احیا و یکی از متخصصان برجسته جهان در زمینه تجربیات نزدیک به مرگ در سال ۲۰۰۶ میلادی در حال طراحی یک مطالعه بین المللی بود تا آزمایش کند که آیا بیماران حتی پس از این که از نظر بالینی مرده بودند میتوانستند آگاهی آگاهانهای داشته باشند یا خیر.
با این وجود، در سال ۲۰۱۵ میلادی آزمایشهایی مانند آزمایش پرنیا نتایج مبهمی به همراه داشتند و زمینه مطالعات نزدیک به مرگ نسبت به زمانی که آن رشته نزدیک به چهار دهه قبل از آن تاسیس شد به درک مرگ نزدیکتر نبود.
این زمانی بود که بورجیگین همراه با چند تن از همکاران اش مطلبی کشف کردند. نتایج آن برای اولین بار در سال گذشته گزارش شد تقریبا کاملا غیرمنتظره بود و از این ظرفیت بالقوه برخوردار است که درک ما از مرگ را مورد بازنویسی قرار دهد.
بورجیگین به "گاردین" میگوید:"من معتقدم آن چه ما پیدا کردیم صرفا نوک یک کوه یخ بزرگ است. آن چه هنوز در سطح زیرین است گزارش کاملی از چگونگی مرگ میباشد، زیرا چیزی در مغز در حال رخ دادن است که معنا ندارد".
علیرغم همه چیزهایی که علم در مورد عملکرد زندگی آموخته است مرگ در میان حل ناشدنیترین رازها باقی مانده است. در سال ۱۸۹۲ میلادی آلبرت هایم" کوهنورد و زمین شناس سوئیسی اولین گزارشهای سیستماتیک تجربیات نزدیک به مرگ را از ۳۰ کوهنورد دیگر که دچار سقوط نزدیک به مرگ شده بودند جمعآوری کرد.
او نوشته بود:" در بسیاری از موارد کوهنوردان تحت بررسی به طور ناگهانی در مواجهه با کل گذشته خود قرار گرفتند، موسیقی زیبایی شنیدند و آن گونه که توصیف کرده اند در یک بهشت آبی فوق العاده که ابرهای گل سرخ بر فراز آن بود قرار گرفته بودند".
پرنیا و همکاران اش میگویند چنین پدیدههایی "از طریق مدلهای علم اعصاب فعلی غیرقابل توضیح هستند". با این وجود، متأسفانه برای فرا روانشناسان هیچ یک از گزارشهای آگاهی پس از مرگ به بررسی دقیق علمی نمیرسد. " سو بلک مور" محقق مشهور فرا روانشناسی میگوید: "از این قبیل ادعاها به وفور مطرح شده اند، اما در دهههای طولانی تحقیق من در مورد تجارب خارج از بدن و تجربیات نزدیک به مرگ هرگز به شواهد قانع کنندهای مبنی بر صحت این موضوع دست پیدا نکردم.
بلک مور، خاطرنشان کرد که مورد کفش ذکر شده آن مورد فقط براساس گزارش پرستاری بوده که ادعا میکند آن را پیدا کرده است. این بسیار دور از استاندارد اثباتی است که جامعه علمی برای پذیرش نتیجه به آن نیاز دارد. در موارد دیگر، شواهد کافی وجود ندارد که اثبات کند تجربیات گزارش شده توسط بازماندگان ایست قلبی زمانی رخ داده که مغز آنان از کار افتاده است.
شاید داستانی که باید در مورد تجربیات نزدیک به مرگ نوشته شود این نباشد که اثبات کنند هوشیاری با آن چه ما فکر میکردیم تفاوت اساسی دارد. در عوض، شاید داستانی که باید نوشته شود آن است که روند مردن بسیار عجیبتر از آن چیزی است که دانشمندان تا به حال گمان میکردند.
معنویت گراها و فرا روان شناسان حق دارند اصرار کنند که هنگام مرگ اتفاقی عمیقا عجیب برای افراد رخ میدهد، اما اشتباه میکنند اگر تصور کنند این اتفاق در زندگی بعدی و نه در زندگی فعلی فرد رخ میدهد. حداقل این مفهوم چیزی است که "جیمو بورجیگین" هنگام بررسی پرونده بیمار یک دریافته است.
در لحظاتی پس از قطع اکسیژن بیمار ذکر شده در ابتدای این گزارش موجی از فعالیت در مغز در حال مرگ او وجود داشت. به طور خاص بخشهایی از مغز که دانشمندان آنها را اصطلاحا "منطقه داغ" برای آگاهی و هوشیاری در نظر میگیرند به طور چشمگیری زنده شدند. در یک بخش سیگنالها برای بیش از شش دقیقه قابل تشخیص باقی ماندند. در بخشی دیگری آنها ۱۱ تا ۱۲ برابر بیشتر از قبل از برداشتن ونتیلاتور بیمار یک بودند.
بورجیگین میگوید:"هنگامی که بیمار فوت کرد مغز او در نوعی کار میکرد. حدود دو دقیقه پس از قطع شدن اکسیژن همزمانی شدید امواج مغزی او وجود داشت حالتی که با بسیاری از عملکردهای شناختی از جمله افزایش توجه و حافظه همراه بود. همگام سازی برای حدود ۱۸ ثانیه کاهش یافت سپس دوباره برای بیش از چهار دقیقه تشدید شد. برای یک دقیقه محو شد سپس برای بار سوم بازگشته بود".
در همان دورههای مردن بخشهای مختلف مغز بیمار ذکر شده به طور ناگهانی در ارتباط نزدیک با یکدیگر قرار گرفتند. شدیدترین اتصالات بلافاصله پس از توقف اکسیژن او شروع شد و تقریبا چهار دقیقه به طول انجامید. بیش از پنج دقیقه و بیست ثانیه پس از قطع شدن پشتیبانی از او یک انفجار دیگر از اتصال وجود داشت.
به طور خاص مناطقی از مغز او که با پردازش تجربه آگاهانه مرتبط است مناطقی که هنگام حرکت در دنیای بیداری فعال هستند و زمانی که رویاهای واضح میبینیم با نقاطی که در شکل گیری حافظه نقش دارند ارتباط برقرار میکردند. هم چنین بخشهایی از مغز با همدلی مرتبط بودند.
حتی زمانی که او به طور غیرقابل برگشتی به عمق مرگ لغزید چیزی که به طرز شگفت آوری به نظر میرسید این بود که زندگی در طول چند دقیقه در مغز بیمار جریان داشت. این در حالیست که پیشتر باور غالب این بود که به محض توقف اکسیژن به مغز فعالیت عصبی به سرعت کاهش مییابد.
بورجیگین میگوید: "مغز برخلاف تصور همگان در واقع در هنگام ایست قلبی فوق العاده فعال است. مرگ ممکن است بسیار زندهتر از آن چیزی باشد که تا به حال فکر میکردیم".
او در حال حاضر دادههای مربوط به فعالیت مغزی دهها بیمار فوت شده را در اختیار دارد که منتظر نتایج تجزیه و تحلیل آنها میباشد. با این وجود، او میگوید به دلیل اطلاق برچسب ماوراء الطبیعه بودن به مطالعات نزدیک به مرگ تعداد کمی از آژانسهای تحقیقاتی میخواهند به او برای انجام تحقیقات اش کمک مالی ارائه کنند.
او میگوید:"سرمایه گذاران تحقیقات علمی موضوع "آگاهی" پس از مرگ را تقریبا یک واژه ناخوشایند قلمداد میکنند. دانشمندان تندرو فکر میکنند که تحقیق در این باره مرتبط با حوزه فلسفه و الهیات است و نه حوزه علوم پایه. عدهای دیگر میگویند فایده این تحقیق چیست؟ بیماران به هر حال خواهند مرد، پس چرا این روند را مطالعه کنیم؟ هیچ کاری نمیتوانید در مورد آن انجام دهید".
در حال حاضر شواهدی در حال ظهور است که حتی مرگ کامل مغزی ممکن است روزی برگشت پذیر باشد. در سال ۲۰۱۹ میلادی دانشمندان دانشگاه ییل مغز خوکهایی را که چهار ساعت پیش از آن در یک کشتارگاه تجاری سر بریده شده بودند را برداشت کردند.
سپس به مغز کوکتلی از داروها و خون مصنوعی را تزریق کردند. آنان به طور شگفت انگیزی مشاهده کردند که برخی از سلولهای مغز دوباره شروع به فعالیت متابولیکی کرده و حتی برخی از سیناپسها کار میکردند.
اسکن مغز خوکها فعالیت الکتریکی گستردهای را که ما معمولا با احساس یا هوشیاری مرتبط میدانیم نشان نداد. با این وجود، فعال شدن برخی از سلولهای مغزی نشان داد که مرزهای بین زندگی و مرگ میتواند متفاوتتر از آن چیزی باشد که تاکنون تصور میکردیم.
در این میان، چیزی وجود دارد که بسیاری از این افراد از فیزیکالیستها گرفته تا فرا روان شناسان و معنویت گرایان را به یکدیگر پیوند میدهد: این امید که با فراتر رفتن از محدودیتهای کنونی علم و بدن خود نه به درک عمیقتر از مرگ بلکه به تجربه طولانیتر و عمیقتر از زندگی دست یابیم. شاید این جذابیت واقعی تجربه نزدیک به مرگ باشد: به ما نشان میدهد که چه چیزی نه در جهان پس از مرگ بلکه در این جهان امکان پذیر است.
کانال عصر ایران در تلگرام